از امام صادق علیهالسلام نقل شده كه فرمود: فطرس فرشتهای است كه پیوسته دور عرش گردش میکرد تا اینکه در موردى نسبت به فرمان الهى كُندى ورزید (فَتَلَكَّأَ فِی شَیْءٍ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ). این کوتاهی سبب شد تا بالش بریده و در جزیره اى افكنده شود.
هنگامى كه حسین علیهالسلام به دنیا آمد، جبرئیل علیهالسلام مأمور شد بر رسول خدا صلی الله علیه و آله نازل شده و میلاد حسین علیهالسلام را به وى تهنیت گوید. جبرئیل در راه فطرس را ملاقات کرد. فطرس دست به دامان جبرئیل شد تا کاری برای او کند. (فَعَاذَ بِجَبْرَئِیلَ)
او گفت: من مأموریت دارم تا به محضر محمّد صلی الله علیه و آله شرفیاب شوم و او را به فرزندى كه برایش متولّد شده تهنیت گویم؛ اگر میخواهی تو را هم با خود نزد او ببرم. فطرس پذیرفت و جبرئیل او را حمل کرده و در مقابل رسول خدا صلی الله علیه و آله بر زمین نهاد. فطرس با تكان دادن انگشت خود به آن حضرت التماس کرد تا مشکل او را حل کند. رسول خدا صلی الله علیه و آله به وى فرمود: بالِ خویش را به حسین علیهالسلام بمال! او بالش را به حسین علیهالسلام مالید و به آسمان عروج کرد (اِمْسَحْ جَنَاحَكَ بِحُسَیْنٍ فَمَسَحَ جَنَاحَهُ بِحُسَیْنٍ فَعَرَجَ) (1)
داستان فطرس تنها منحصر به این نقل نیست و میتوان قصه او را در نقلهای دیگری که از نظر محتوا نزدیک به هم هستند نیز ملاحظه کرد. در روایتی که مرحوم صدوق(ره) نقل میکند(2) گفتگویی بین فطرس و رسول خدا صلی الله علیه و آله هم وجود دارد که چنین است:
پس از آنکه فطرس شفا گرفت به رسول خدا صلی الله علیه و آله عرض کرد: یَا رَسُولَ اللَّهِ أَمَا إِنَّ أُمَّتَكَ سَتَقْتُلُهُ ؛ بی شک امت شما در آینده کمر به قتل این مولود شریف خواهند بست. او این حق را به گردن من دارد كه أَلَّا یَزُورَهُ زَائِرٌ إِلَّا أَبْلَغْتُهُ عَنْهُ؛ هر كس که او را زیارت کند من زیارت وی را به عرض آن حضرت برسانم و لَا یُسَلِّمَ عَلَیْهِ مُسَلِّمٌ إِلَّا أَبْلَغْتُهُ سَلَامَهُ؛ و هر كس كه به آن حضرت سلام كند من سلامش را به آن بزرگوار برسانم و لَا یُصَلِّی عَلَیْهِ مُصَلٍّ إِلَّا أَبْلَغْتُهُ صَلَاتَهُ؛ و هر كس كه درود بر آن حضرت بفرستد من درود او را به خدمتش میرسانم این بگفت و ثُمَّ ارْتَفَعَ ؛ پرکشید و بالا رفت.